من! عاشقم !!عاشقم!
H@M!D KH0R@M! R@D
درباره وبلاگ


لینک سایتهای من ------------------------------------- (H026.ORQ.IR) (GO-NG.LXB.IR) ------------------------------------- حالشو ببرید!

پيوندها
هرچی دل تنگت میخواهد
موس بیسیم شیشه ای









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 3
بازدید کل : 5920
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها

كد موسيقي براي وبلاگ



Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

نويسندگان
HAMID
هادی بختیاری

آرشيو وبلاگ
ارديبهشت 1392


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:دنیای کاغذی,خود ارصایی,استمنا,کمر پدر,شکم مادر,تخت خواب,شب زفاف, :: 12:8 :: نويسنده : HAMID


در کمـــــــر پدرمـــــــان بودیم جایـــــــمان خوب بـــــــود

 

سالـــــــها پیشـــــــ

 

شـــــــبی کـــــــه پـــــــدر جوان بود

 

و مـــــــادر جوانـــــــتر

 

ثانیـــــــه ها نیمه شـــــــب را نشـــــــان میدادن

 

و وقت خوابیدن کنـــــــار همـــــــ

 

عشوه ای بر پـــــــا شـــــــد

 

ما از کمـــــــر پـــــــدر انتقال یافتیم

 

به شکم مـــــــادر

 

مـــــــا با گـــــــوش خودمان شنیدیم

 

که فنر های تخـــــــت راضی نبودن

 

از این ســـــــفر

 

نه مـــــــاه به هـــــــر دری کوبیدیم در شکم مـــــــادر که بیخیال ما شوید

 

نشـــــــد

 

به دنـــــــیا امدیم که ای کـــــــاش

 

ســـــــر زا رفته بودیـــــــم

 

حالا هـــــــر روز هـــــــزار بار

 

به خودمان می گوییم

 

ای کـــــــاش

 

در ان خود ارضـــــــایی های دوران بلوغ پـــــــدر

 

نوبته مـــــــا میشد که به دســـــــتمال کاغـــــــذی  امیخته میشدیم

 

و در سطل اشـــــــغال می افتادیم

 

که ان دســـــــتمال کاغـــــــذی شـــــــرف داشت به این

 

 

دنیـــــــای کاغـــــــذی...


عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:مرگ,حق,مرگ حق است,حقم را می خواهم, :: 12:6 :: نويسنده : HAMID

مے گـ ـوینـ ـد: مرـــگـ ــ ـــــــ

حـ ـق ا َستـ ـ

פֿُـ ـدایـ ـا

حـ ـقمـ را

مےפֿواـــهمـ..........

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:ادم,حسابی,ادم حسابی,من,دکتر حسابی,چرا,, :: 12:5 :: نويسنده : HAMID

 آدم حسابی نیستم ، اشتباه زیاد دارم ، کامل هم نیستم ، حتی معمولی هم نیستم…!

بعضی وقتا دیوونم ، شایدم همیشه ، ولی حداقل خودمم و خودم رو شبیه کسه دیگه ای نکردم
!!!!!!!!!

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 

 

 

 

 

 
روسریت را درست ببند لباسهایت پوشیده باشد آرایش نکن حتی اگر راه دارد زیبا هم نباش! دخترک... پنهان کن خویش را اینجا
 
 
 
 
 
ایران است دخترک... در دانشگاه هزاران خواستگار داری اما خواستار یک شبند! در خیابان هزاران راننده شخصی داری اما
 
 
 
 
 
مقصد همه مکان خالیست و بس...! کمی نگاه کن در میان دوستانت برادرها داری باور می کنی؟! روی خوش نشان بده تا
 
 
 
 
 
ببینی این برادرها چگونه هم خوابت خواهند شد! دخترک... روز به روز میترسی آزرده خاطر میشوی کمی که فکر کنی لرزه بر
 
 
 
 
 
تنت مینشیند از دید مردم اینجا...! زشت باشی هرزه ای! اگر زیبا فاحشه! اگر اجتماعی برخورد کنی خراب! و اگر سرد باشی
 
 
 
 
 
می گویند قیمتش بالاست! دخترک... اینجا زن بودن دل شیر میخواهد باید مرد باشی اگر بخواهی زن باشی! زن بودن یعنی: زیبا
 
 
 
 
 
بودن،زیبا حرف زدن،زیبا نگاه کردن زیبا خندیدن،زیبا محبت کردن و زیبا وفادار ماندن اما چه کنم... ذهن آزرده ات پر است از
 
 
 
 
 
صدای بوق و سوت و تکیه کلامهای هوسناک پر است از ترس از خانه بیرون آمدن ترس از اعتماد و تکیه به یک مرد زن که
 
 
 
 
 
 
باشی فکرت می شود همینها آری اینجا ایران من است...!!!

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:سهراب, سپهری,شاعر,درد,غم, شعر,سهراب سپهری,شیرزاد,سعدی,حافظ, :: 12:1 :: نويسنده : HAMID

 
 
تو چه گفتی سهراب ...؟!

قایقی خواهم ساخت ...

با کدوم عمر دراز ؟!

نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند

با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد
 
 

سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت

پس بگو ای سهراب ...

 شعر نو خواهم ساخت

بیخیال قایق ...
 
 

یا که میگفتی ...
 

تا شقایق هست زندگی باید کرد؟

این سخن یعنی چه؟

با شقایق باشی... زندگی خواهی کرد

ورنه این شعر و سخن

یک خیال پوچ است

پس اگر میگفتی ...

تا شقایق هست، حسرتی باید خورد

جمله زیباتر بود

تو ببخشم سهراب ...

که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم

بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا

بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، نوجوانی پیرم

زندگی رویا نیست
 
 

زندگی پردرد است
 
 
 

زندگی نامرد است، زندگی نامرد است ...!

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:57 :: نويسنده : HAMID

 

همه ما اینجا عكسای قشنگی داریم،

 

مجردیم و تحصیل كرده بر حسب اتفاق همه لیسانس به بالا هستیم و به ندرت پیش میاد كه ایران درس خونده باشیم،

 

از نظر اوضاع مالی كه اصلا حرفشم نزن، همه بیزینس و سرمون شلوغ ؛ اونقد كار رو سرمون ریخته كه زیاد

 

فرصت واسه نت اومدن نداریم پس بهتره واسه آشنایی بیشتر و بقای دوستی از امكاناتی مثل تلفن همراه یا

 

حداقل از تلفن شخصی اتاقمون استفاده كنیم،

 

اكثرا زندگی مجردی با دوستان داریم و اتفاقاً پایتخت هم زندگی می كنیم،

 

از نظر هنری یه جورایی همه هنرمندیم، وقتی كم میاریم گیتار می زنیم وقتی هم زرنگیم سه تار می زنیم،

 

ورزشكار هستیم و تو ورزشای انفرادی فعالیت می كنیم (اكثرا بیلیارد و سواركاری)

 

وب سایت شخصی مون كه در حال احداثه و چون خیلی بیزی هستیم این روزا هنوز فرصت كافی واسش

 

نداریم،

 

از مسافرت به كشورای خارجی بگیم، فقط منطقه ی مثلث برمودا رو نرفتیم اونم به خاطر مسایلی كه قطعاً

 

خودتون اطلاع دارید،

 

از نظر زبانهای خارجی فقط فارسی مون یك كم ضعیفه كه باید ببخشید و علتش هم عرض شد خدمتتون

 

"تحصیلات دانشگاهی خارج از كشور"،

 

شبها تا دیر وقت كارهای شركت رو انجام میدیم و چون باید بصورت آنلاین انجام شن اجباراً مسنجرمون هم

 

آنلاینه، ولی خداییش با كسی چت نمی كنیم اصلا اگه دوست دارید User و pwd بهتون بدیم كه ببینین فقط

 

شما تو اد لیستمونین،

 

از نرم افزارهای جاسوسی هم استفاده نمی كنیم، به ما چه ربطی داره شما تو شبكه چی كاره ای فقط انتظار

 

نداریم جواب آفها رو ندین،

 

اااا دیدین داشت یادمون می رفت، به شدت از دروغ متنفریم و اصلا اهل كلاس گذاشتن نیستیم، اصلا این

 

صداقتمون بود كه ما رو به اینجا رسوند، اگه احتمالا با كسی تو نت آشنا شدیم صرفا به خاطر این بوده كه از

 

پروفایل و اخلاقش خوشمون اومده و اصلا به خاطر عكسش نبوده كه براش پیام دادیم

 

...راستی هممون اسم و عكسامون هم واقعیه .. مگه نه ؟!! .....!!


عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:عکس,جدید,عکس جدید, عکس باحال,دیدنی ها, :: 18:57 :: نويسنده : HAMID


 
     
    
    
     بابا آخه کی مجبورت کرده انگلیسی هم بنویسی !؟
 
     

.

.

.

بقیه در ادامه مطلب

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



ادامه مطلب ...
 
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:39 :: نويسنده : HAMID

سلام دوستان خوبین؟

من یه چند وقتی هست که پشت سر هم اپ میکنم ولی .....

شما ها نظر نمیدید و این باعث میشه که من ناراحت شم

ولی از اونجایی که تازه این وبو باز کردم دنبال چند تا منقاضی هستم که بیان واینجا عضو بشن

برای عضویت در این وبلاگ فقط 1 دقیقه وقت لازمه برید و از اون گوشه سمت راست و ثبت نام کنید

و مطلب ارسال کنید ممنون از همه تون

مدیریت وب H@M!D

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

و اینم یک مطلب جنجالی در ادامه مطلب+ عکس

چند وقت پیش خبری مبنی بر تن فروشی یک دختر ۲۰ ساله از برزیل به گوش میرسید که جنجال بسیاری در رسانه ها بپا کرد، اکنون دختر دیگری به نام ربکا برناردو در اقدامی مشابه در حال تلاش برای جمع آوری پول جهت مداوای مادر زمین گیرش است.

او که این اقدام خود را یوتویوب اعلام کرده است میگوید به محض اینکه تولد ۱۸ سالگی ام به پایان رسید تصمیم گرفتم ایده ام را عملی کنم تا مادر مریضم درمان شود.

   بقیه در ادامه مطلب


عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



ادامه مطلب ...
 
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:34 :: نويسنده : HAMID

کی از مهم ترین عناوینی که اکثر گیمرها مشتاقانه منتظر عرضه اش هستند,GTA V می باشد که این عنوان Open_World توانسته یک شگفتی را در صنعت بازی های ویدئویی خلق کند که در این بین نباید از قدرت شرکت محبوب RockStar در خلق همچین عناوینی به راحتی گذشت;زیرا این شرکت با عرضه ی چند نسخه از سری بازی های Grand Theft Auto قدرت خود را بر همگان اثبات کرده است و ما حال قصد داریم به بررسی یکی از مهم ترین و پر قدرت ترین بازی های نسل فعلی کنسول های خانگی بپردازیم.

 

بار دیگر شرکت RackStar برای انتشار جزئیات GTA V پنهانی کاری کرده است و برخلاف سایر کمپانی های مطرح بزرگ بازی سازی هیچ علاقه ای مبنی برانتشار جزئیات و اخبار فراوانی از عنوان در دست ساخت خود ندارد,اما با وجود آنکه عرضه ی رسمیGTA V روز به روز نزدیک تر می شود جزئیات اندکی از این عنوان منتشر می شود که موجب متحیر شدن علاقه مندان و مخاطبین می شود و حال نکته ای که بیش از همه قابل اهمیت است درک مفاهیم و داستان نسخه ی پنجم سری بازی های Grand Theft Auto می باشد که شما در این مقاله میتواند جواب بسیاری از سوالات نامفهوم خود را در خصوص این عنوان بدست آورید.

تاریخ عرضه ی رسمی GTA V

شرکت RockStar قبل از آنکه تصاویر و ویدئوهای متعددی از عنوان در دست ساخت خود منتشر کند,شایعاتی زیادی مبنی بر تاریخ عرضه ی رسمی GTA V در تمامی وب سایت های خبری بازی های رایانه ای مطرح شد که با وجود این ویژگی ها,کمپانیRockStar سرانجام پس از مدت ها تصمیم به اعلام تاریخ عرضه ی رسمی GTA V کرد و طبق حدس ها و گمان هایی که زده می شد,این شرکت تاریخ عرضه ی رسمی این عنوان را تقریبا همزمان با عرضه ی سایر عناوین خود یعنی در تاریخ ۱۷ سپتامبر مصادف کرد که پس از اعلام این خبر,در حین ناباوری پلتفرم های مقصد این عنوان بزرگ تنها دو کنسول PS3,X360 ذکر شده بود که همین امر موجب شد بسیاری از تحلیل گران به انتقاد از این رفتار مسئولان شرکت RockStar بپردازند,زیرا بسیاری از آنان معتقدند عدم عرضه ی یک بازی مهم آن هم بر روی رایانه های شخصی میتواند اقدامات تاسف باری را بوجود آورد که تا به این لحظه نیز,هیچ خبری از GTA V بر روی رایانه های شخصی همانند بازی Red Dead Redemption نیست.

v franklin chop 1280x720 1 هرج و مرج حرف اول را می زند | هرآنچه که از GTA V باید بدانید

کی جرات داره با این سگ رویارو بشه؟

چرا GTA V به تعویق افتاد؟

عنوان GTA V ابتدا برای بهار سال ۲۰۱۳ میلادی توسط تیم سازنده برنامه ریزی شده بود,اما بنا بر یک اتفاقی کاملا مهم و غیر منتظره,شرکتRockStar تاریخ عرضه ی این عنوان Open_World را به ۱۷ سپتامبر موکول کرد و طبق سخنانی که مدیریت تیم سازنده در خصوص این مورد داشته بودند,ذکر شده بود آنان به مدت زمان بیشتری برای خلق همچین آثار جاودانی نیازمندند که پاسخ مسئولان آن شرکت به منتظران چنین بوده است:

ما می دانیم که تاریخ نهایی عرضه ی GTA V حدود چهار ماه دیرتر از آنچه که وعده اش را داده بودیم بوده است و ما می دانیم که این تاخیر بلند مدت می تواند موجب ناامیدی شما از این عنوان بزرگ شود,اما بهتر است به ما اعتماد کنید.عنوان GTA V یک بازی انبوه,بلند پروازانه و پیچیده است و نمیتوان به همین سادگی یک عنوان فوق العاده مهمی که با تمام استداندارهای لازم در حال توسعه است را خلق کرد,بنابراین تیم سازنده به مدت زمان بیشتری برای تحویل دادن یک بازی بی نقص به هواداران و علاقه مندان نیازمند است پس خواهشا از شما اتومبیل دزدان بزرگ خواستاریم تا پوزش ما را به دلیل این تاخیرات بپذیرید زیرا ما به شما اطمینان می دهیم با یک شاهکار روبه رو خواهید شد.

به هر حال شرکت RockStar بدون توجه به وقایایع اتفاق افتاده و خواسته های هوادارانش,تاریخ عرضه ی رسمی GTA V را ۱۷ سپتامبر سال ۲۰۱۳ میلادی برانداز کرد.

v trunk 1280x720 هرج و مرج حرف اول را می زند | هرآنچه که از GTA V باید بدانید

کارشو تموم کن

قهرمان واقعی بازی کیست؟

در مجموع سه کاراکتر تازه وارد در GTA V وجود دارد که هر یک از آنان به گونه ی خاصی میتوانند در داستان اصلی بازی موثر واقع شوند,که بازیکنندگان قادر خواهند بود در هر زمان و مکان شخصیت خود را تعویض کرده و به سراغ کاراکتر دیگری بروند که همین امر نیز موجب شده است یک ارتباط جالب و پسندیده ای بین تمامی شخصیت هایGTA V ایجاد شود;که حال میخواهیم به بررسی زندگی سه کاراکتر با نام های “مایکل,فرانکلین و ترور” که بعدهای اصلی این عنوان را تشکیل می دهند بپردازیم:

فرانکلین:او یک مرد جوان آمریکایی / آفریقایی تبار است که در آروزی تبدیل شدن به یک جنایتکار حرفه ای شهر لوس سانتوس,در این شهر بزرگ مشغول به زندگی کردن است.فرانکلین دوست دارد در یک جهانی وسیع و گسترده به باندهای خلافکار خیابانی بپیوندد,اما وی فعلا نمایندگی فروش یکی از بزرگترین شرکت های خودروها و اتومبیل های لوکس شهر را بر عهده دارد که همین امر باعث شده او به صورت جاه طلبانه در زندگی رشد کند و از وضعیت فعلی خودش به ستوه آید.

مایکل:مایکل یکی از کارکنان بانک های ایالات متحده ی آمریکا بوده که وی بنا بر دروغ هایی که به رئیس شعبه ی بانک گفته است,از سمت خود اخراج شده و همراه با خانواده اش به شهر لوس سانتوس مهاجرت کرده و در یک عمارت کاملا زیبا و مجلل مشغول به سپراندن زندگی خود می باشد.متاسفانه همسر مایکل که آماندا نام دارد یک زنی خودخواه و کاملا مغرور است که وی تمام پول های بدست آمده از زحمات همسرش را خرج می کند که همین ویژگی باعث شده تا مایکل به دزدی از بانک هایی که خودش یک روزی در آنها مشغول به کار بوده است بپردازد.

ترور:این کاراکتر دچار ذهنی ناپایدار است که او نیز همانند مایکل یکی از کارمندان بانک های آمریکا بوده است که سرانجام پس از سال ها کارکردن,تصمیم می گیرد تا بازنشستگی اش را اعلام کند و از آن پس مایکل را شریک خود به حساب می آورد.او علاوه بر آنکه در یک بانک دولتی مشغول به کار بوده,یک خلبان نظامی سابق در شهر لوس سانتوس نیز بوده است که وی از این زندگی آشفته بار خود خسته می شود و تصمیم بر تاسیس یک فروشگاه با نام “ترور فیلیپس” می کند که کار این شرکت به صورت عمده,جا به جایی اسلحه و مواد مخدر می باشد که جوانان و مردمان آمریکایی از این شرکت و کار های انجام شده توسط آن استقبال به عمل می آورند.در حال حاضر زندگی ترور با یک تریلی کوچک در اواسط بیابان های شهر لوس سانتوس سپری می شود و بنابراین ترور با شریک قدیمی خود و با یک جنایتکار آینده دار یکی از بزگرترین گروه خلافکاران شهر را تشکیل می دهند که در اکثر مواقع کار آنان,غارت پول و اتومبیل های گران قیمت و ارزشمند بوده است.

اما ظاهرا یک شخصیت دیگر نیز با نام Casey در بازی ایفای نقش می کند که صداپیشگی این شخصیت را آقای Jeff Wincot,که جزء ستارگان مطرح سینما می باشد بر عهده دارد.تا به حال اطلاعاتی چندانی در خصوص این شخصیت جدید منتشر نشده است و فقط باید در خصوص آگاه شدن از گذشته ی وی صبر نمود.

v trevorfranklinmichael 1280x720 هرج و مرج حرف اول را می زند | هرآنچه که از GTA V باید بدانید

سه تفنگدار !!!

وسایل نقلیه

بی گمان یکی از مهم ترین بخش هایی که میتواند در یک عنوان به خصوص آن هم در عنوانی با طعم و بوی Open_World نقش پررنگ و اساسی برای جذب مخاطبین ایفا کند,مربوط به بخش وسایل نقلیه است.عنوان در حال توسعه ی شرکت RockStar نیز در این زمینه یقینا حرف هایی را برای گفتن خواهد داشت,البته هرچند که اطلاعات مختصری در خصوص وسایل نقلیه ی GTA V بدست نیامده اما با انتشار و جمع آوری چندین تصاویر و تصاویر هنری “آرت ورک” موفق به کسب اطلاعاتی در خصوص وسایل نقلیه ی این عنوان شده ایم.همانطور که در ادامه خواهید خواند,وسعت شهر لوس سانتوس بسیار عظیم است به گونه ای که بزرگترین شهر برانداز شده توسط هواداران شرکت RockStar شناخته می شود,اما آیا میتوان یک دنیایی بزرگ را بدون وسایل نقلیه ی گوناگون تصور کرد؟ “مطمئنا خیر” شهر لوس سانتوس در واقع ترکیبی از شهرهای نسخه های پیشین سری بازی های Grand Theft Auto و عنوان Red Dead Redemption می باشد که به لطف تمام این نکات,وسایل متعددی از جمله “اتومبیل,هلکوپتر,قایق” و سایر وسایل های حمل و نقل در طول سطح بازی گنجانده شده است.از آنجا که مجله ی ”گیم اینفورمر” و شرکت RockStar تایید کرده اند;به منظور تشویق و افزایش هیجان بازیکنندگان,آنان میتوانند در طول گیم پلی بازی به کشف وسایل نقلیه بپردازند و بر اساس اطلاعات بدست آمده,وسایل نقلیه ای که در طول سطح شهر پنهان شده اند تنها خودرو نمی باشند بلکه ممکن است آن وسیله به یک موتور کراس و… اختصاص داده شده باشد.در حال حاضر وسایل نقلیه ای که در GTA V موجود است میتوان به “دوچرخه ی BMX (یک نوع دوچرخه ی حرفه ای),دوچرخه ی کوهستان,دوچرخه ی جاده,انواع و اقسام اتومبیل ها در برند های شرکت های مطرح خودروسازی,کامیون های سبک و سنگین,هلکوپتر و هواپیماهای ATVC” اشاره داشت و از آنجا که شخصیت ترور در گذشته خودش یک خلبان نظامی بوده است,برای پرواز بر اوج شهر تنها نیازمند یک هواپیما هستید.

v franklin bike chase 1280x720 هرج و مرج حرف اول را می زند | هرآنچه که از GTA V باید بدانید

گاز بده مرد,این تنها راه فراره

از GTA V چه می خواهید؟

در هر عنوانی علاوه بر آنکه بخش های متععدی بر جذابیت بازی می افزاید,بخش های اضافی و سرگرم کننده ای بدون شک میتوان نقش موثری از خود بر جای بگذارند.همانطور که تیم سازنده ی GTA V وعده داده بود,بازیکنندگان با امکانات بسیار شگفت انگیزی مواجه خواهند شد که از مهم ترین آنان میتوان به “غواصی,جت اسکی,ایستگاه رادیویی,بازی کردن رشته های ورزشی متعدد از جمله تنیس و گلف و انجام حرکات جذاب یوگا”اشاره داشت اما با این حال هنوز برخی از سیستم های مورد نظر طراحی نشده که یکی از مهم ترین آنان,سفارش ساخت یک اتومبیل به شرکت اتومبیل سازی بوده است.

v michael jetski 1280x720 هرج و مرج حرف اول را می زند | هرآنچه که از GTA V باید بدانید

آب بازی مصنوعی,چه کیفی میده

GTA V بر روی کنسول های نسل بعد؟

در حال حاضر این سوال ممکن است برای هزاران نفر بوجود آید,زیرا شرکت RockStar پس از آنکه عرضه ی رسمیGTA V را از بهار سال ۲۰۱۳ به ۱۷ سپتامبر سال ۲۰۱۳ تعویق انداخت شایعاتی زیادی در خصوص عرضه ی این عنوان بر روی کنسول های نسل بعد مطرح شد و نگرانی های بسیاری از هواداران اوج گرفت.بسیاری معتقد بودند GTA V همزمان با راه اندازی عرضه ی رسمی کنسول PS4 بر روی کنسول های نسل بعد وارد بازار می شود و اوج این شایعاتی به حدی رسید که چند شرکت بازی سازی از جمله “آوالانچ استودیو سازنده ی سری بازی های Just Cause” معتقد بودند عرضه ی ساخت چند عنوان برای کنسول PS4 به مراتب آسان تر ساخت یک عنوان برای PS3 خواهد بود.ممکن است پس از عرضه ی موفقیت آمیزGTA V بر روی کنسول های نسل فعلی,چند نسخه از پورت نسخه های کنسول PS3,X360 بر روی کنسول های نسل بعد نیز عرضه شود هرچند که این موضوع هنوز به طور رسمی تایید نشده است.

v pestcontrol 1280x720 هرج و مرج حرف اول را می زند | هرآنچه که از GTA V باید بدانید

گنگسترهای خطرناک,نزدیک نشوید !!!

یک دنیایی دور از انتظار

همانطور که آگاه هستید,روایت داستان اصلیGTA V به شهر بزرگ لوس سانتوس باز می گردد که به گفته ی مجله ی معتبر “گیم اینفورمر” نقشه یGTA V بسیار وسیع و عظیم است به طوری که نقشه ای که بازیکنندگان در سمت چپ تصویر بازی روایت خواهند کرد,چند برابر نقشه های سه عنوان Red Dead Redemption,GTA : San Andres,GTA IV می باشد و این ویژگی به آن معناست که این عنوان به راحتی میتواند علاقه مندان را در خودش غرق کند.

مدیر هنری مجله ی Gameinformer آقای Garbut crunched نیز در خصوص این مورد گفت:

این جهان چه قدر بزرگ است.هنگامی که شما وارد GTA V می شوید,یک دنیای دگرگون و بسیار بزرگ به استقبال شما می آید.به جرات میتوان گفت طراحی شهر لوس سانتوس از تمامی شهرهایی که شرکت RockStar برای ساخت آنان برای عناوین خود دخیل بوده,بزرگ تر می باشد.

gta v los santos map image fan made هرج و مرج حرف اول را می زند | هرآنچه که از GTA V باید بدانید

Wow…

شما در پایان نیز میتوانید باکس آرت رسمی GTA V را مشاهده بفرمایید:

10058 497704293624414 969726534 n هرج و مرج حرف اول را می زند | هرآنچه که از GTA V باید بدانید

آماده باشید,قلنج های دست و سرتان را بشکنید,کنترلرهای کنسول هایتان را نیز مهیا کنید,تلویزیون Full HD در سایزهای ۴۰ اینچ به بالا تهیه فرمایید,صدای بلندگو (بیس,سینما خانواده و…) را آزاد کنید تا معنای یک سرقت بزرگ و بی نظیر را بچشید.

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:داستان باحال ,داستان بال 18 سال,18 سال به بالا , +18, :: 17:4 :: نويسنده : HAMID

 

مرد تازه به خانه رسیده بود وهنوز پیراهن از تن خارج نکرده بودکه

 با صدای جیغ و کوبیده شدن کت وشلوارش به صورت اش هاج و واج

همسرش را نگاه میکرد که با گریه میگفت:این چیه؟ها نا مرداین چیه؟

 یه تار موی بلوند بلند روی کت تو بود!من همیشه میدونستم که تو یه

 زن مو بلند بلوند رو به من ترجیح میدی! به هر قائله اون روز گذشت

روز بعد … مرد تازه به خانه رسیده بود و هنوز پیراهن از تن خارج

نکرده بودکه با صدای جیغ و کوبیده شدن کت و شلوارش به صورت اش

هاج و واج همسرش رانگاه میکردکه با گریه میگفت:این چیه؟ها نا مرد!

این چیه ؟ یه تار موی مشکی بلند ! روی کت تو بود ! من همیشه میدونستم

 که تو یه زن مو بلند و مشکی رو به من ترجیح میدی !

آن روز هم به هر قائله گذشت و روز بعد … مرد پیش از بازگشت به خانه ،

به خشکشویی محل رفت با پرداخت انعام اضافه دستور داد کت ش را به خوبی

 پرس بزنند و حتی بخار بدهند و مجدد برس بزنند و به او اطمینان دهند که حتی

 یک سبیل مرد هم روی کت او نیست! سپس عازم خانه شد . مرد تازه به خانه

 رسیده بود و به آرامی و اطمینان با لبخند پیروزمندانه پیراهن از تن خارج

 میکرد که با صدای جیغ و کوبیده شدن کت  و شلوارش  به صورت اش

هاج و واج همسرش را نگاه میکرد که با گریه میگفت :بی صفت پست !

هرزه نامرد ! این یعنی چی ؟! من هیچوقت فکرش رو هم نمیکردم

که تو یه زن کچل رو به من ترجیح بدی

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:زمستان,خاطره,خاطره زمستان ,خاطره ی ما, :: 17:2 :: نويسنده : HAMID

 

دخترجوانی چندروز قبل ازعروسی آبله سختی گرفت وبستری شد

نامزد وی به عیادتش رفت ودرمیان صحبتهاش ازدرد چشم خودنالید

بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.


مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم

می نالید موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که

 آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.

مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش

 نابینا باشد. ۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،مرد عصایش

 را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند.

مرد گفت : من کاری جز شرط

عشق را به جا نیاوردم .

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:داستان باحال ,داستان بال 18 سال,18 سال به بالا , +18, :: 16:58 :: نويسنده : HAMID

یه روز تو پیاده رو داشتم می رفتم ،از دور دیدم یک کارت پخش کن

 خیلی با کلاس،کارت های رنگی قشنگی دستشه ولی این کارت ها

رو به هر کسی نمیده ! به خانم ها که اصلاً نمی داد و تحویلشون

نمی گرفت،در مورد اقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و

معلوم بود فقط به کسانی کارت میداد که مشخصات خاصی از نظر

 خودش داشته باشند ، احساس کردم فکر میکنه هر کسی لیاقت

داشتن این تبلیغات تمام رنگی خیلی خوشگل و گرون قیمت رو

 نداره.لابد فقط به ادم های با کلاس و شیک پوش وبا شخصیت میده

بدجوری کنجکاو بودم بدونم اون کارت ها چی هستن !با خودم گفتم

یعنی نظر این کارت پخش کن خوش تیپ و با کلاس راجع به من چیه؟

منو تائید می کنه؟کفش هامو با پشت شلوارم پاک کردم تامختصر گرد

 و خاکی که روش نشسته بود پاک بشه و برق بزنه!شکمو دادم تو و

در عین حال سعی کردم خودم رو جوری نشون بدم که انگار واسم

مهم نیست!دل تو دلم نبود!یعنی به من هم از این کاغذهای خوشگل

 میده همین طور که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد بشم

با لبخندی بهم نگاه کرد و یک کاغذ رنگی طرفم گرفت و گفت:اقای

محترم بفرمایید ! قند تو دلم اب شد ! با لبخندی ظاهری و با حالتی

 که نشون بدم اصلا برام مهم نیست بهش گفتم : می گیرمش ولی

 الان وقت خوندنش رو ندارم ! چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی

 و اون قدر هول بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیک!وایستادم

 و با ذوق تمام به کاغذ نگاه کردم ،فکر می کنید رو کاغذ چی نوشته بود

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

دیگر نگران طاسی سرخود نباشید! پیوند مو

 با جدیدترین متد روز اروپا و امریکا !!

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:داستان باحال ,داستان بال 18 سال,18 سال به بالا , +18, :: 16:53 :: نويسنده : HAMID

داستان عاشقانه مرد و همسرش

مرد چند ماه بود که در بیمارستان بسترى بود،بیشتر
 
 وقت ها در کما بود و گاهى چشمانش را باز میکرد و کمى
 
 هوشیار می شد اما در تمام این مدت همسرش هر روز در
 
 کنار بسترش بود. یک روز که او دوباره هوشیاریش را
 
 به دست آورد از زن خواست که نزدیکتر بیاید.زن صندلیش
 
 را به تخت چسباند و گوشش را نزدیک دهان شوهرش برد
 
 تا صداى او را بشنود. مرد که صدایش بسیار ضعیف بود
 
 در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود به آهستگى گفت:
 
 
 تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بوده‌اى ؛ وقتى که از
 
 کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى ، وقتى که کسب
 
 و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى ، وقتى خانه مان
 
 را از دست دادیم  تو پیشم بودى ،وقتی بدبخت و نابود شدم
 
 تو در کنارم بودی و باز هم الان هم که سلامتیم به خطر افتاده
 

 باز تو در کنارم هستى و می دونى چى میخوام بگم ؟ زن در
 
 حالى که لبخندى بر لب داشت گفت:چى می خواى بگى عزیزم ؟

مرد گفت : فکر میکنم و اعتقاد دارم که وجود تو
 
باعث ایجاد این همه بدبختی برای من شده !
عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:بازار یابی,کار و بار, بازار کار, کشیش,الله,اسد الله, :: 16:51 :: نويسنده : HAMID

 

دو گدا در خیابانی نزدیک واتیکان کنار هم نشسته بودند.

 یکی صلیب گذاشته  بود مقابلش و دیگری الله...

مردم زیادی که از آنجا رد می شدند، به هر دو نگاه می کردند

و فقط در کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول می انداختند.

 کشیشی از آنجا می گذشت،مدتی ایستاد ودید که مردم فقط به گدایی که

صلیب دارد پول می دهند وهیچ کس به گدای که الله  داره چیزی نمیدن

 رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا مرکز مذهب

 کاتولیک است.پس مردم به تو که الله گذاشتی پول نمی دهند، به خصوص

 که درست  نشستی کنار یه گدای دیگری که صلیب دارد. در واقع از روی

 لجبازی هم که باشد مردم به اون یکی پول میدهند نه تو. گدای پشت الله

 بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت  صلیب و گفت:

 هی "اسدالله" نگاه کن کی اومده به ما بازاریابی یاد بده؟  

مراقب باشید به لجبازی با یکی،

سکه هایتان را در کلاه دیگری نیاندازید،

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:خنده دار,جک,جک جدید,جک ترکی,جک غضنفری,جک قضنفری,جک لری ,, :: 12:10 :: نويسنده : HAMID

خدایا به ما که بنز و بی ام و نمی دی... حداقل به اونایی که می دی، یه کم به قیافه هاشون دقت کن ما این قدر حرص نخوریم!

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

آقا یه سوال !!!
چرا به(ن) ميگن(نون) امابه(ک)ميگن (کاف)؟!! ؟؟؟
نه واقن ؟؟؟

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

یه بارم با مخاطب خاصـــــم رفتیم کــــوه
لبه پرتگــــاه پاهاش سُر خورد دستاشـــو گرفتم که نره
اما یاد این جملـــه افتادم که میگه عشقتـــــو رها کن اگه برگشت که
مال توئه اگه نه از اولــــم مال تو نبوده
منم دستاشــــو رها کردم !
هیچی دیگه ....منو نخواست بی شعور!!!! :ا
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
عایا میدانستید ممه را از آخر بخوانید صدای خوردنش در می آید؟؟
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه تبلیغ دیدم که اصلا نمیتونم هضمش کنم !
باباهه میاد تو خونه میگه دخترم امسال دوست داری مسافرت کجا بریم ؟
دختره میگه بابایی من از مسافرت میترسم !
باباهه میگه واسه چی عزیزم ؟!
دختر : آخه خیلی ها تو مسافرت کشته میشن . . . !
بابا :غصه نخور دخترم بابا فکر اونجاشم کرده !
بعد پرده رو کنار میزنه یه پراید پارکه !
دختره :هوراااااااااااااا
بعدشم میگه سایپا مطمئن :| :|

H@M!D
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اخ جون فصل گرما داره میاد...خیلی دوسش دارم...بخاطر:
بستنی،استخر روباز،ساپورت،پیک نیک با رفیقات،تیشرت آستین کوتاه،ساپورت،نوشیدنی های خنک،آب بازی تو پارکا،ساپورت،و کلی چیزای قشنگ و ساپورت که تو تابستون فقط میشه تجربشون کرد....بازم ساپورت :D
عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:زن ضعیف,زن , دختر, خوشگل , زیبا, :: 12:8 :: نويسنده : HAMID

میگن زن ضعیفه

جالبه

درد ماهیانه میکشه

درد زفاف میکشه

درد زایمان میکشه

درد نابرابری جنسیتی میکشه

اونوقت ضعیفه هم خطاب میشه

کدوم مردی تحمل چنین دردای داره که قوی لقب گرفته . . .

من ایمان دارم زن قویترین موجود خلقته

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:الت, :: 20:33 :: نويسنده : HAMID

يك اتفاق وحشتناك
ديروز داشتم بازي ميكردم كه يه دفعه ديدم آلتم از جا كنده شد...! 
خيلي ترسيده بودم ؛ دست و پام رو گم كرده بودم ؛ واقعا دردناك بود... 
آخه بدون آلت چيكار ميتونستم بكنم؟؟

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



ادامه مطلب ...
 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:31 :: نويسنده : HAMID

 

گوگل: من صاحب همه چیم  

ویکی پدیا : من همه چیو میدونم 

فیس بوک : من همه رو میشناسم  

اینترنت : من نباشم، شماها هیچی نیستید

.

.

.

 

.

 

.

.

.

.

 

برق : زر اضافه نزنید !

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:29 :: نويسنده : HAMID

این بار اگر زن ِ زیبایی دیدید هوس را زنده به گور کنید !

 

و خدا را شکر کنید برای خلق این زیبایی ...

 

زیر باران اگر دختری را سوار کردید

 

به جای شماره ، به او امنیت بدهید !

 

او را به مقصد ِ مورد نظرش برسانید ...

 

نه به مقصد ِ مورد ِ نظرتان !


در تاکسی خود را به در بچسبانید ، نه به او !


رابطه با دوست دخترتان را به مكان ختم نكيند !

 

عفتش را لكه دار نكنيد! اوهم انسان است.


مثل من ، مثل تو ، مثل همه ي انسان  ها، اوهم انسان است

 

بیائید فارغ از جنست


كمي هم فكر كنيم كه امام زماني دركار است


کمی مـَـرد باشیم

فقط کمی  ......................  باشيم

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 

  این اتفاق تاسف بار در محله ی جردن رخ داده

مادر دختر 10 ساله از خانه بیرون میرود برای خریدبعد از 10 دقیقه دختر درب

خانه ی همسایه را میزند پسری 25 ساله به اسمه کامران


در رو باز میکنه با روی خوشی با سارا صحبت میکند سارا میگوید

من تنهام میشه بیایید خانه ی ما زیر غذا رو کم کنید تا مادرم برسه من از گاز

میترسم وگرنه خودم...............

کجا بقیه تو ادامه مطلب

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



ادامه مطلب ...
 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : HAMID

آدم CD خام گوش بده ولي اينجوري ضايع نشه

هههههههخخخخخ

.

.

..

...

.....................

برید ادامه مطلب خودتون ببینید

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



ادامه مطلب ...
 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:+18, :: 20:6 :: نويسنده : HAMID
 

صدای زنگ تلفن

دختر کوچولو گوشی رو بر میداره
-سلام . کیه؟
-سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!
- نمیشه!...
- چرا؟
- چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!...سکوت...
- بابایی ما که عمو حسن نداریم!
- چرا داریم. الآن پهلو مامانه.
- ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به درو بگو بابا اومده خونه!
- چشم بابا!......چند دقیقه بعد...
- بابا جون گفتم.
- خوب چی شد؟
  ....
عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



ادامه مطلب ...
 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:ایامیدانید,دانستنی های, جالب,خواندنی,دانستنی های خواندنی, :: 11:25 :: نويسنده : HAMID

 بسم الله الرحمن الرحیم

آیا میدانید : در تایوان بشقابهای گندمی درست میشود وافراد بعد از خوردن غذا بشقابهایشان را هم میخورند.

آیا میدانید : گوش و بینی درتمام طول عمر انسان در حال رشد میباشند و بزرگتر میشوند.

آیا میدانید : آب دریا بهترین ماسک زیبایی پوست میباشد.

آیا میدانید : اولین مردمانی که نخ را کشف کردند وموفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند.

آیا میدانید : بزرگترین دریای دنیا دریای مدیترانه است و عمیقترین نقطه آن به ۴۳۳۰متر میرسد.

آیا میدانید : فقط پشه ماده نیش میزند و از پروتین خون مکیده شده جهت تخم گذاری استفاده میکند.

آیا میدانید : هر چشم مگس دارای ۱۰ هزار عدسی است.

آیا میدانید : مقاومت موش صحرایی در برابر بیآبی بیشتر از شتر است.

آیا میدانید : جمعیت میمونهای هند بالغ بر ۵۰ میلیون است.

آیا میدانید : یک نوع وزغ وجود دارد که در بدن خود سم کافی برای کشتن ۲۲۰۰ انسان در اختیار دارد.

آیا میدانید : ۳۵۰ هزار نوع کفشدوزک در جهان وجود دارد.

آیا میدانید : نوشابه های زرد رنگ، زیانبارتر از نوشابههای سیاه رنگ هستند.

آیا میدانید : شش چپ، اندکی از شش راست کوچکتر است تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید.

آیا میدانید : تعداد سلولهای گیرنده بویایی در سگهای معمولی، یک میلیارد و در سگهای شکاری،۴ میلیارد عدد است

آیا میدانید : رشد کودک در بهار بیشتر است.

آیا میدانید :  هر انسان در حدود نیم ساعت یک تک سلولی بوده است ؟

آیا میدانید :  دندان تنها بخش از بدن انسان است که ترمیم نمی شود ؟

آیا میدانید :  هر چروک ایجاد شده در ابرو نتیجه ۲۰۰۰۰۰ اخم است ؟

آیا میدانید :  اکثر افراد در کمتر از ۷ دقیقه خوابشان می‌برد ؟

آیا میدانید :  آب دریا بهترین ماسک برای صورت انسان است ؟

آیا میدانید :  ورزش کردن در گرما به کاهش اشتها کمک می‌کند ؟

آیا میدانید :  عمر پرزهای چشایی انسان از ۷ تا ۱۰ روز است ؟

آیا میدانید :  اندازه قلب هر فرد به اندازه مشت اوست ؟

آیا میدانید :  قلب انسان بطور متوسط ۱۰۰ هزار بار در سال میتپد ؟

آیا میدانید :  سریع ترین عضله بدن انسان زبان اوست ؟

آیا میدانید :  بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد ؟

آیا میدانید :  تنها قسمت بدن که خون ندارد قرنیه چشم است ؟

آیا میدانید :  استرس تا ۵ برابر سیستم ایمینی بدن را پایین می آورد ؟

آیا میدانید :  تـنها در طول زمانی که این جمله را می خوانید در حدود ۵۰ هزار سلول بدنتان میمیرد و سلول های جدید جایگزین آن می شود ؟

آیا میدانید :  در طـول یـک ساعت قلب شما آنقدر سخت کار می کند کـه مــی تـــوانــد انرژی حمل یک جسم یک تنی به اندازه یک کیلومتر از سطح زمین را تامین کند ؟

آیا میدانید :  اولین دوقلوهای آزمایشگاهی اولین بار در سال ۱۹۸۱ به دنیا آمدند ؟

آیا میدانید :  اگر سلول های موجود بر روی پوست بدن انسان را به دنبال هم بچینیم، طول آن به ۴۵ مایل خواهد رسید ؟

آیا میدانید :  در طول یک سال، قلب یک انسان عادی ۴۰ میلیون بار می تپد ؟

آیا میدانید :  بیشتر انسانها در یک دقیقه ۲۵ مرتبه پلک می زنند و بطور میانگین هر انسان سالانه بیش از ۱۳ میلیون مرتبه پلک می زند ؟

آیا میدانید :  معده شما باید هر دو هفته یکبار ماده مخاطی جدید ترشح کند در غیر اینصورت خودش را هضم خواهد کرد ؟

آیا میدانید :  شش سمت چپ کوچکتر از شش سمت راست است تا فضایی برای قلب ایجاد شود ؟

آیا میدانید :  جراحی چشم یکی از پیشرفت های چشمگیر در طب باستان به شمار می رود ؟

آیا میدانید :  عطسه در هنگام خارج شدن از دهان، سرعتی بالغ بر ۱۰۰ مایل بر ساعت دارد ؟

آیا میدانید :  اگر بدن شما خشک و یخ زده شود ۱۰% به وزن آن اضافه خواهد شد که این مقدار وزن اضافی را مایکرو ارگانیسم هایی که بر روی بدن قرار دارند، تشکیل می دهند ؟

آیا میدانید :  براساس آمارهای اخیرسازمان جهانی سلامتی، روزانه در حدود ۱۰۰ میلیون فعالیت جنسی رخ میدهد؟

آیا میدانید :  زمانیکه گوشت و شیر را با هم می خورید، بدن به هیچ وجه کلسیم شیر را جذب نمی کند و بهتر است میان مصرف گوشت و شیر حداقل ۲ ساعت فاصله باشد ؟

آیا میدانید :  ما یک داروخانه کامل در بدن خود داریم و می توانیم هر دارویی را در بدن خود تولید کنیم ؟

آیا میدانید :  طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست ؟

آیا میدانید :  محـقـقان اخیـراً بـه ایـن نتیجه رسیده اند که کلیه انسان ۵۰۰ عملکرد متفاوت دارد ؟

آیا میدانید :  ساختمان عملکرد دست وال، سگ، پرندگان (بال ها) و انسان دقیقاً مشابه است ؟

آیا میدانید :  شبکه چشم ۱۳۵ میلیون سلول احساس دارد که مسئولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارد ؟

آیا میدانید :  چشم انسان حدود ۱۳۵ میلیون سلول بینایی دارد که معادل یک دوربین ۱۳۵ مگاپیکسل عمل می کند ؟

آیا میدانید :  چشم سالم انسان میتواند ده میلیون رنگ را مختلف را ببیند و آنها را از یکدیگر تمیز دهد ؟

آیا میدانید :  گوش و بینی شما در تمام طول عمر به رشد خود ادامه می دهند ؟

آیا میدانید :  چشم‌های ما از بدو تولد همین اندازه بوده‌اند، اما رشد گوش و بینی ما هیچ‌وقت متوقف نمی‌شوند ؟

آیا میدانید :  شواهد نشان داده است که انسان از هفتاد هزار سال پیش لباس بر تن می کرده است ؟

آیا میدانید :  عمر مفید انسانها در کف دستشان اینگونه (۸۱ – ۱۸ = ۶۳) نوشته شده است ؟

آیا میدانید :  ضریب هوشی انسان های معمولی بین ۸۵ تا ۱۰۵ است ؟

آیا میدانید :  هر تار موی انسان میتواند تا وزن ۱۰۰ گرم رشد کند ؟

آیا میدانید :  یک انسان نهایتا میتواند با سرعت ۳۵ کیلومتر در ساعت بدود ؟

آیا میدانید :  کالبد شکافی انسانهای جدید بسیار بیشتر از انسانهای قدیمی طول میکشد ؟

آیا میدانید :  انسان با خوردن ۲۰ نیش از زنبور عسل در آن واحد خواهد مرد ؟

آیا میدانید :  هر انسان میتواند ۱ دقیقه نفس خود را حبس کند و رکوردش در جهان ۸۵ ثانیه است ؟

آیا میدانید :  وزن اسکلت انسان بالغ ۱۳ تا ۱۵ کیلوگرم است ؟

آیا میدانید :  انسان اولیه (ناندرتال ها) و اجداد اولیه انسان هر دو در یک زمان در اروپا بودند ؟

آیا میدانید :  یک انسان ۸ ثانیه بعد از قطع گردن هنوز به هوش است ؟

آیا میدانید :  لایه بیرونی پوست انسان هر ۲ هفته یکبار با سلولهای جدید تعویض میشود ؟

آیا میدانید :  انسان ۹ هزار سال پیش از میلاد برای اولین بار به کشاورزی پرداخت ؟

آیا میدانید :  دویست میلیون موجود زنده روی زمین وجود دارد که انسان یکی از آنها است ؟

آیا میدانید :  کبد انسان در ۳۰۰ تا ۵۰۰ روز نو میشود، یعنی اینکه از سلولهای جدیدی برخوردار میشود ؟

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:داستان باحال ,داستان بال 18 سال,18 سال به بالا , +18, :: 11:15 :: نويسنده : HAMID

خانومی برای درمان مشکل بچه دار نشدن خود به پزشک مراجعه کرد. پس از معاینات و آزمایش های مربوطه، پزشک نظر داد که متاسفانه مشکل از مرد میباشد و تنها راه حل
ممکن، بهره برداری از خدمات «پدر جایگزین» است.

زن: منظورتان از پدر جایگزین چیست؟

پزشک: مردی که با دقت انتخاب می شود تا نقش شوهر را اجرا و به بارداری خانم کمک کند..

زن تردید نشان داد لکن شوهرش بچه می خواست و او را راضی کرد تا راه حل را بعنوان تجویز پزشک بپذیرد.

چند روز بعد جوانی را یافتند تا زمانیکه شوهر در خانه نباشد برای انجام وظیفه مراجعه کند.

روز موعود فرا رسید، لکن همسایه طبقه بالا نیز همان روز عکاسی را برای گرفتن عکس از نوزاد خود دعوت کرده بود تا در منزل از کودکشان چند عکس بگیرد.

از بد حادثه عکاس آدرس را اشتباهی رفته و به خانه زوج جوان رسید و در زد. زن در را باز کرد.

- سلام، برای موضوع بچه آمدم.

- سلام، بفرمائید.

- میخوام هرچه زودتر شروع کنم.

- باشه! بریم اتاق خواب؟

- حرفی نیست، هرچند که سالن مناسب تر است؛ دو تا روی فرش، دوتا رو مبل و یکی هم تو حیاط.

- چند تا؟

- حداقل پنج تا. البته اگر بیشتر خواستید حرفی نیست.

عکاس در حالیکه آلبومی را از کیف خود بیرون می آورد، ادامه داد:

- مایلم نمونه کارم را نشونتون بدم. روشی را بکار می برم که مشتریام خیلی دوست دارن.. مثلاً ببینید این بچه چقدر زیباست. اینکار رو تو یک پارک کردم.. وسط روز بود و مردم جمع شدن تماشا کنن. اون خانم خیلی پر توقع بود و مرتباً بهانه می گرفت. در نهایت مجبور شدم از دو تا از دوستام کمک بگیرم. علاوه بر اون یه بچه گربه هم اونجا بود و دم و دستگاه رو گاز می گرفت.

زن بیچاره حیرت زده به سخنان گوش می کرد.

- حالا این دوقلوها را نگاه کنین.. اینبار خودی نشان دادم. مامانه همکاری تاپی کرد وظرف پنچ دقیقه کارمون رو تموم کردیم. رسیدم و با دو تا تق تق همه چیز روبراه شد و این دوقلوهائی که می بینید..

حیرت زن به نوعی سرگیجه تبدیل شده بود و عکاس اینگونه ادامه می داد:

- در مورد این بچه کار سخت تر بود. مامانش عصبی شده بود. بهش گفتم شما آروم باشید تا من کار خودمو بکنم. روشو برگردوند و همه چی بخوبی و خوشی پایان یافت.

چیزی نمونده بود که زن بیچاره از حال برود. طرف آلبوم را جمع کرده و گفت:

- شروع کنیم؟

- هر وقت شما بگین!

- عالیه! میرم سه پایه رو بیارم...

- سه پایه؟ برای چی؟

- آخه وسیله کار خیلی بزرگه. نمی تونم تو دست بگیرمش و بایستی بذارمش رو سه پایه و ... خانم.... خانووووووم.... کجا میری؟ چرا فرار میکنی؟ پس بچه چی شد؟ !!!!!!!!!

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:داستان,کیک تولد,کیک,ماجرا,خنده دار, :: 11:13 :: نويسنده : HAMID

مزدا ۳۲۳ قرمز رنگ، تا به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد . خودرو

چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد ، اما راننده، خودرو را به عقب راند، تا

جایی که پنجره جلو دقیقا روبروی دختر جوان قرار گرفت .

این اولین خودرویی نبود که روبروی دختر توقف می کرد ، اما هریک از آنها با بی

توجهی دختر جوان ، به راه خود ادامه می دادند . دختر جوان، مانتوی مشکی تنگی

به تن کرده بود که چند انگشتی از یک پیراهن بلند تر بود . شلواری هم که تن

دخترک بود ،همچون مانتویش مشکی بود و تنگ می نمود که آن هم کوتاه بود و تا

چند سانتی پایین تر از زانو را می پوشاند . به نظر می آمد که شلوار به خودی خود

کوتاه نیست و انتهای ساق آن به داخل تا شده . دختر جوان نتوانست اهمیتی به

مزدای قرمز رنگ ندهد .

سرش را به داخل پنجره خم کرد و به راننده گفت :” بفرمایید؟” . مزدا مسافری

نداشت . راننده آن پسر جوان و خوش چهره ای بود که عینک دودی ظریفی به

چشم داشت . پسر جوان بدون معطلی و با بیانی محترمانه گفت : ” خوشحال

میشم تا جایی برسونمتون”.

دختر جوان گفت : ” صادقیه میرما”. پسر جوان بی درنگ سرش را به نشانه تائید

تکان داد و پاسخ داد : ” حتماً، بفرمایید بالا “. دخترک با متعجب ساختن پسر جوان،

صندلی عقب را برای نشستن انتخاب کرد .چند لحظه ای از حرکت خودرو نگذشته

بود که دختر جوان ، در حالی که روسری کوچک و قرمز خود را عقب و جلو می

کشید و موهای سرازیر شده در کنار صورتش را نظم می داد ،گفت :

” توی ماشینت چیزی برای گوش کردن نیست “

- البته .

پسر جوان ،سپس پخش خودرو را روشن کرد . صدای ترانه ای انگلیسی زبان به

گوش رسید . از آینه به دختر جوان نگاهی انداخت و با همان لبخند ظریفش که از

ابتدا بر لب داشت گفت :”کریس دبرگ هست ، حالا خوشتون نمیاد عوضش کنم “.

دخترک با شنیدن حرف پسرجوان ،خنده تمسخر آمیزی سر داد .

- ها ها ها ، این که اریک کلاپتون . نمیشنوی مگه ، انگلیسی می خونه . اصلا

کجاش شبیه کریس دبرگ .

- اِه ، من تا الان فکر می کردم کریس دبرگ . مثل اینکه خیلی خوب اینا رو می شناسید ها .

دخترک ، قیافه ای به خود گرفت و ادامه داد:” اِی ، کمی ”

- پس کسی طرف حسابمه که خیلی موسیقی حالیشه . من موسیقی رو خیلی

دوست دارم ، اما الان اونقدر مشغله ذهنی دارم که حال و حوصله موسیقی کار

کردن رو ازم گرفته .

دخترک لبخندی زیرکانه زد و با لحنی کش دار گفت:” ای بابا، بسوزه پدر عاشقی .

چی شده ، راضی نمیشه ؟”

- نه بابا، من تا حالا عاشق نشده ام . البته کسی رو پیدا نکرده ام که عاشقش

بشم ، و اگرنه اگه مورد خوبی پیش بیاد ، از عاشقی هم بدم نمیاد . اصل قضیه اینه

که، قبل از اینکه با ماشین بزنم بیرون و در خدمت شما باشم ، توی خونه با بابام

دعوام شد .

- آخی ، سرچی؟ لابد پول بهت نمی ده.

- نه ، تنها چیزی که میده پول . مشکل اینجاست که فردا دارم می رم بروکسل،

اونوقت این آقا گیر داده بمون توی شرکت کار داریم .

با گفتن این جملات توسط پسر جوان ، دخترک، با اینکه سعی می کرد به چهره اش

هویدا نشود ، اما کاملا چهره اش دگرگون شد و با لحنی کنجکاوانه پرسید: ” اِه،

بروکسل چی کار داری؟ ”

- دایی ام چند سالی هست که اونجاست . بعد از سه چهار ماه کار مداوم ، می

خواستم برم اونجا یه استراحتی بکنم؟

دخترک بادی به غبغب انداخت و سریع پاسخ داد:

- اتفاقا من هم یک هفته پیش از اسپانیا برگشتم.

- اِه، شما هم اونجا فامیل دارید؟ کدوم شهر.

- فامیل که نداریم ، برای تفریح رفته بودم ونیز.

پسر جوان نیشخندی زد و گفت : اصلا ولش کن بابا ، اسم قشنگتون چیه؟

- من دایانا هستم. اسم تو چیه، چند سالته؟ چه کاره ای؟

- چه خبره؟ یکی یکی بپرسید، این جوری آدم هول میشه … اولاً این که اسم خیلی

قشنگی دارید ، یکی از اون معدود اسم هایی که من عاشقشونم . اسم خودم

سهیل ، ۲۵ سالمه و پیش بابام که کارگذار بورس کار می کنم . خوب حالا شما .

دخترک با شنیدن این حرفهای سهیل ، چهره اش گلگون شد و به تشویش افتاد .

- من که گفتم ، اسمم دایاناست . ۲۳ سالمه و کار هم نمی کنم . خونمون سمت

الهیه است و الان هم محض تفریح دارم می رم صادقیه . تا حالا بوتیک های اونجا

نرفته ام . با یکی از دوستام اونجا قرار گذاشته ام تا بوتیک هاش رو ببینیم و اگه چیز

قشنگی هم بود بخریم .

- همین چیزایی هم که الان پوشیده اید خیلی قشنگه ها.

دایانا ، گره کوچک روسریش را باز کرد و بار دیگر گره کرد . سپس گفت:

- اِی ، بد نیست . اما دیگه یک ماهی هست که خریدمشون . خیلی قدیمی شده

اند … . ولش کن ، اصلا از خودت بگو ، گفتی موسیقی کار نکرده ای و دوست داری

کار کنی ، آره؟

- چرا ، تا چند سال پیش یه مدتی پیانو کار می کردم.

دخترک ، سعی می کرد دلبرانه سخن وری کند ، اما ناگهان به جوشش افتاد ،

طوری که منقطع صحبت می کرد و کلمات را دستپاچه بیان می کرد.

-ای وای، من عاشق پیانو ام . خیلی دوست دارم پیانو کار کنم ، یعنی یه مدتی

هست که کلاسش رو می رم ، اما هنوز خیلی بلد نیستم . … اصلا اینجوری

نمیشه، نگه دار بیام جلو بشینم راحت تر حرف بزنیم .

سهیل ، بی ردنگ خودرو را متوقف کرد . دایانا هم سریع پیاده شد و به صندلی جلو

رفت .

-دایانا خانوم ، داریم می رسیما .

- دایانا خانوم کیه؟ دایانا … . ولش کن ، فعلا عجله ندارم . بهتره چند دقیقه دیگه هم

با هم باشیم . آخه من تازه تو رو پیدا کرده ام . تو که مخالفتی نداری ؟

- نه ، من که اومده بودم حالی عوض کنم . حالا هم کی بهتر از تو که حالم رو عوض

کنه . فقط باید عرض کنم که الان ساعت نه و نیمه ، حواست باشه که دیرت نشه .

دخترک با شنیدن صحبت های سهیل، وقتی متوجه ساعت شد، چهره اش رنجور

شد و در حالی که لب خود رابا اضطراب می گزید ، گفت:

 

-آره راست میگی … پس حداقل یه چند دقیقه ای ماشینت رو دور فلکه نگه دار ،

باهات کار دارم .

سهیل ، با قبول کردن حرفهای دایانا ، حوالی میدان که رسید ، خودرو را متوقف کرد

. روی خود را به دخترک کرد و کمرش را به در تکیه داد . عینک دودی را از چشمانش

برداشت .چهره ای نسبتا گیرا داشت . ته ریشی به صورتش بود و موهایی ژولیده

داشت که تا گوشش را می پوشانید . پخش خودرو را خاموش کرد و سپس با همان

لبخندی که بر لب داشت گفت :

- بفرمایید.

دیگر کاملا از ظاهر و طرز صحبت دخترک می شد پی به هیجانش برد.

- موبایلت … شماره موبایلت رو بده، البته اگه ممکنه .

پسر جوان لحظه ای فکر کرد و سپس گوشی همراه خود را از روی داشبورد- پشت

فرمان برداشت . آن را به سمت دایانا دراز کرد.

- بگیر ، زنگ بزن گوشی خودت که هم شماره تو روی موبایلم ثبت بشه و هم

شماره من روی موبایل تو بیفته . فقط صبر کن روشنش کنم … اونقدر اعصابم خورد

بود که گوشی رو خاموش کردم .

دایانا ، به محض دیدن گوشی گران قیمت سهیل به وجد آمد . اما سریع شوق خود

را کتمان کرد و فقط به گفتن”کوشی خوبی داری ها” قناعت کرد .

- قابلت رو نداره . اتفاقا باید عوضش کنم ، خیلی یوغره.

 

- خوب ، ممنون . فقط بگو کی می تونیم همدیگه رو دوباره ببینیم .

- ببینم چی میشه . اگه فردا برم بروکسل که هیچ، اما اگه تهران بودم یه کاریش

می کنم . اصلا بهم زنگ بزن .

- باشه … پس من می رم .فعلا خداحافظ .

- خوشحال شدم،…خداحافظ . … زنگ یادت نره .

دختر جوان ، درحالی که احساس مسرت می کرد ، با گامهایی لرزان (از شوق) از

خودرو خارج شد . هر چند قدمی که بر می داشت ،سرش را برمی گرداند و مزدا را

نگاه می کرد و دستی برای سهیل تکان می داد . پس از دور شدن دایانا ، سهیل از

داخل خودرو پیاده شد و طوری که دایانا متوجه نمی شد، او را تعقیب کرد . حوالی

همان میدان بود که دایانا روی صندلی های یک ایستگاه اتوبوس نشست . سهیل

،دایانا دستش را به ساق شلوار خود انداخت و تایی که از داخل داده بود را باز کرد .

شلواردیگر کوتاه نبود . از داخل کیفی که بر روی دوشش بود مقنعه ای بیرون آورد و

در لحظه ای کوتاه آنرا سر کرد و از زیر مقنعه ، تکه پارچه ای که بر سرش بود ، بیرون

کشید . از داخل همان کیف ، آینه کوچکی خارج کرد و با یک دستمال کوچک ، از

آرایش غلیظی که روی صورتش بود کاست . موهای خرمایی رنگش را که روی

صورتش سرازیر شده بود ، داخل مقنعه کرد و با آمدن اولین اتوبوس ، از محل خارج

شد . سهیل در طول دیدن این صحنه ها ، همچنان لبخند بر لب داشت . با رفتن

دایانا، سهیل به سمت مزدا حرکت کرد . به خودرو که نزدیک می شد زنگ موبایلی

که همراهش بود ، به صدا در آمد. سهیل بلافاصله گوشه ای لابلای جمعیت در حال

گذر ، خود را پنهان کرده بود و دایانا را نظاره می کرد . پاسخ داد:

- بله؟

 

صدای خواهش های پسر جوانی از آنسوی گوشی آمد .

- سلام ، آقا هر چی می خوایی از تو ماشین بردار ، فقط ماشین رو سالم بهم

تحویل بده . تو رو خدا ، بگو کجاست بیام ببرم …

- خوب بابا ، چه خبرته . تا تو باشی و در ماشینت رو برای آب هویج گرفتن باز نزاری

… ببینم به پلیس هم زنگ زدی ؟

- نه ، به جون شما نه ، فقط تو رو خدا ماشین رو بده .

- جون من قسم نخور ، من که می دونم زنگ زده ای …ولی عیبی نداره ، آدرس می

دم بیا … فقط یه چیزی ، این یارویی که سی دیش توی ماشینت بود کی بود؟

- کی ؟ اون خارجیه ؟ … استینگ بود ، استینگ .

- هه هه … یه چیز دیگه هم می پرسم و بعدش آدرس رو می دم ؛ ونیز توی اسپانیاست ؟

- ونیز؟ نه بابا، ونیز که توی ایتالیاست … آقا داری مسخره ام می کنی ، آدرس رو

بده دیگه …

- نه ، داشتم جدول حل می کردم . مزدای قرمزت ، ضلع جنوبی صادقیه پارک شده .

گوشیت رو می زارم توی ماشین ، ماشین رو هم می بندم و سوییچ رو می اندازم

توی سطل آشغالی که کنار ماشینته .

راستی یه دایانا خانوم هم بهت زنگ می زنه ، یه دختر خوشگل،… برو حالش رو ببر

، برات مخ هم زدم ،… خداحافظ.....

.

.

.

امید وارم خوشتون بیاد...

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 13:48 :: نويسنده : HAMID

غضنفر: برو يه نوشيدني واسم بگير
پسرش: كولا يا پپسي
غضنفر: كولا
... پسرش : دايت يا عادي
غضنفر : دايت
پسرش : قوطي يا شيشة
غضنفر : قوطي
پسرش : كوچك يا بزرگ
غضنفر : اصلا نميخام واسم اب بيار
پسرش : معدني يا لوله كشي
غضنفر : اب معدني
پسرش : سرد يا گرم
غضنفر : ميزنمتا
پسرش : با چوب يا دمباي
غضنفر : حيوون
پسرش : خر يا سك
غضنفر : گمشو از جلو چشام
پسرش : پياده يا با دو
غضنفر : با هر جي برو فقط نبينمت
پسرش : باهام مياي يا تنها برم
غضنفر : ميام ميكشمت ا
پسرش : با چاقو يا ساطور
غضنفر : ساطور
پسرش : قربانيم ميكني يا تيكه تيكه
غضنفر : خدا لعنتت كنه قلبم وايساد
پسرش : ببرمت دكتر يا دكترو بيارم اينجا
و ...
اینجوری شد که غضنفر دق کرد و مُرد! !!
 باهال بود نه ...

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:از دست این خانوما,ماجرای لب تاب,لب تاب خانوما,, :: 13:47 :: نويسنده : HAMID


رﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﻭﺳﺘﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺎﮐﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ، ﻟﭗ ﺗﺎﺑﺸﻮ
ﮐﻮﺑﯿﺪ ﺭﻭﻣﯿﺰ، ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻟﭙﺘﺎﺑﺘﻮﻥ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻮ
ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ.
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ : ﭼﺮﺍ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻟﭗ ﺗﺎﺏ ﻗﺪﯾﻤﯿﻢ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﯾﺰﻡ!
... ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ : ﺧﺎﻧﻢ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﻣﯿﺸﻪ ﻟﻄﻔﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﺑﺪﯾﻦ؟
-ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻟﭗ ﺗﺎﭘﺎﺷﻮ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩ، ﯾﻪ ﻣﻮﺱ ﻫﻢ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ
-ﺭﻭﯼ ﻓﺎﯾﻞ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮﺵ ﺑﺎ ﻣﻮﺱ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ cut ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ.
- ﻣﻮﺱ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻟﭗ ﺗﺎﺏ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
-ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻣﻮﺱ ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻟﭗ ﺗﺎﺏ ﺟﺪﯾﺪﻩ ﻭﺻﻞ ﮐﺮﺩ.
- ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ PASTE ﺭﻭ ﺯﺩ !!!!
.
.
.
.
.
- ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺳﮑﺘﻪ ﮐﺮﺩ ﻣﺮﺩ......!

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:خنده دار,جک,جک جدید,جک ترکی,جک غضنفری,جک قضنفری,جک لری ,, :: 13:46 :: نويسنده : HAMID


ﺁﻗﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﺎﻻ ﻗﯿﺎﻓﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺳﻠﻦ ﺩﯾﻮﻥ ﺑﻮﺩ ، ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﺶ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﮐﺸﯿﺪﻡ

ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺩﺑﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ، ﺍﻣﺎ ﺧﻼﺻﻪ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﯽ ﻫﻮﺍ ﮔﻔﺘﻢ:

ﺧﺎﻧﻢ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺳﻠﻦ ﺩﯾﻮﻥ ﻫﺴﺘﯽ...

ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﻮﺩ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﺎﻧﻢ ، ﻣﻨﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ...

ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﻨﻮ ﺗﺎﺋﯿﺪ ﮐﺮﺩ ، ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ،ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﻞ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺣﺮﻑ

ﻣﻨﻮ ﺗﺎﺋﯿﺪ ﮐﺮﺩﻥ ،ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻢ ﻟﭙﺎﺵ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺳﺮﺥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.

ﻣﻦ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ:

ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﯾﻪ ﺩﻫﻦ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﺨﻮﻥ... ﻫﻤﻮﻥ ﻣﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:

ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻨﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻫﻤﯿﻨﻮ ﺑﮕﻢ...ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﻨﻮ ﺗﺎﺋﯿﺪ ﮐﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ،

ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﻞ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺣﺮﻑ ﻣﻨﻮ ﺗﺎﺋﯿﺪ ﮐﺮﺩﻥ ،ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ﻭ

ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺪﻥ:

Everynight in my dreams , I see you I feeeeeeeeeeeel you...

ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﺎ ﯾﻪ ﮐﻮﻩ ﯾﺨﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻏﺮﻕ ﺷﺪیم|: .

عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه

 
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:داستان,کیک تولد,کیک,ماجرا,خنده دار, :: 13:44 :: نويسنده : HAMID

 ماجرای کیک تولد
مردی برای تولد همسرش به شیرینی فروشی محل تلفن زد تا کیک او را سفارش دهد...
فروشنده پرسید که چه پیغام تبریکی روی کیک بنویسد ؟
مرد فکری کرد و گفت بنویسید : با اینکه داری پیرتر میشوی ولی هر روز بهتر میشوی
فروشنده پرسید چه جوری این پیغام را بنویسد ؟!
مرد گفت : خب، "با اینکه داری پیرتر میشوی" در بالا و "ولی هر روز بهتر میشوی" در پایین!
مهمانی شروع شد، پاسی از شب گذشته بود که کیک ارسال شد...
در جعبه کیک که باز شد مهمانها شوکه شدند ، چون روی کیک نوشته شده بود :
"با اینکه داری پیرتر میشوی در بالا ، ولی هر روز بهتر میشوی درپایین " !!!


عاشقانه ها عاشقانه ها عاشقانه ها 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه